۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

Mildred Pierce

دیدن این سریال رو مدیون یکی از دوستانم هستم که وقتی بعد از جند وقت دیدمش گفت راستی از کیت عزیز چه خبر ؟ و فرمود که یک سریال بازی کرده که باید دید و دستور داد که بدانلودمش و سهم اون رو هم بدم که ببینه و دانلودیدم و دیدم و حظ بردم فراوان

به صورت کلی نمی خوام نظر بدم ولی جزییات دلپذیر زیادی برام داشت . خود کیت . لباساش . فرمهایی که به ابروهاش می داد و کلا مونث محوری این داستان و این مینی سری . موسیقی
22 روز پیش گرفتمش و این پنج قسمت رو توی 22 روز دیدم . خداوکیلی دلم نمیومد که تمومش بکنم مثه قدیم که یه شکلات خارجی برامون می خریدن و هی یه گاز می زدیم و یه گوشه قایمش می کردیم و می ترسیدیم تموم شه . می ترسیدیم چون می دونستیم تا شکلات بعدی روزهای زیادی باید صبر بکنیم


------------------
پسرداییم امروز اومده بود خانه مان می گفت رفتم حجامت تو هم برو خون کثیف رو از جان آدم می کشن بیرون خیلی مفیده . گفتم مرد حسابی تو مهندس این مملکتی خون کثیف چیه . گفت نه تو مطالعه نداری الکی حرف می زنی . خودم دیدم خون سیاه رو . گفتم اون به یه دلیل دیگه سیاه می شه . خلاصه عصبانی شد
عاشق معلمی بودم ...از اولش ... ولی به همین دلیل که فن بیان خوبی نداشتم نرفتم سراغش می دونستم سر کلاس قضیه ریاضی رو هم با خلوص نیت تمام عیار ثابت بکنم بچه ها قبول نمی کنن ... منم نمی تونم کاری بکنم !! بهترین روش اینه که خفه خون بگیرم و اظهار نظر بی جا نکنم همیشه هم به خودم می گم ها ولی یادم می ره