تولد سالینجر هم همین روزا بود . چقدر این مرد دوستداشتنی بود . چقدر محبوب چقدر ظریف ... چقدر خواندن داستاناش شاخص فلاکت زندگی منو بهبود داد . خیلی ...
اینم برای سالینجر نوشتم . کاچی به از هیچی:
همیشه به بزرگ بودن پنجره اتاقم افتخار می کردم
اما هیچوقت در مخیله ام هم نمی گنجید یک روز جسم م را تویش پرتاب بکنم و آزادم بکند
آدمیزاد چه کارها که نمی کند , به خاطر یک مشت عشق , یک مشت دلار, یک مشت از رقیب
نه
به خاطر یک مشت هیچ
پوچ
می دانم تا چه مقدار اندازه ی این فکر برایت ابلهانه است
مشکل اصلی دنیا هم شاید همین باشد
ابله ها نمی توانند همدیگر را درست درک بکنند
به قول امروزی ها تفاهم ندارند
چون همیشه طرف مقابل یک ابله است
من یک ابلهم
تو یک ابلهی
دیدار به قیامت
اینم برای سالینجر نوشتم . کاچی به از هیچی:
همیشه به بزرگ بودن پنجره اتاقم افتخار می کردم
اما هیچوقت در مخیله ام هم نمی گنجید یک روز جسم م را تویش پرتاب بکنم و آزادم بکند
آدمیزاد چه کارها که نمی کند , به خاطر یک مشت عشق , یک مشت دلار, یک مشت از رقیب
نه
به خاطر یک مشت هیچ
پوچ
می دانم تا چه مقدار اندازه ی این فکر برایت ابلهانه است
مشکل اصلی دنیا هم شاید همین باشد
ابله ها نمی توانند همدیگر را درست درک بکنند
به قول امروزی ها تفاهم ندارند
چون همیشه طرف مقابل یک ابله است
من یک ابلهم
تو یک ابلهی
دیدار به قیامت