۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

hang on, leave the TV on and lets do it anyway.Its ok

شروع پاییز یه زمانی ذوق تماشای لیگای اروپایی رو می آورد حتی لیگ فوتبال داخلی .هفته ی آینده چی می شه ؟!  الان که دیگه سن و سالی از ما گذشته و درام به خصوصی در زندگانی ما در جریان نیست (خدا رو شکر !) تماشای هفتگی سریال اون کمبود رو به خوبی جبران می کنه /

Homeland

 فصل یک عالی بود .این سریالیه که می تونه فیلم باز ها رو بکشونه سمت سریال دیدن


Modern Family


آدم رو کمی یاد کارای قدیم مهران مدیری می ندازه . نیم ساعتی که شما دوس دارید بیاید بشینید پای تلویزیون پیش خانواده تا کمی لوس بازی باریک اندیشانه ببینید


The Voice


 اصن این صندلی قرمز خیلی هوس انگیزه و نشستن جای یکی از این چهار مربی و کوبیدن روی اون دکمه ی خفن .

The Walking Dead


از شروعش به صورت هفتگی دیدم و هنوز مشتاقم که دنبال کنم .


-----------------------------------------
It's hard to stay up, it's been a long, long day, and you've got the Sandman at your door. But hang on, leave the TV on and let's do it anyway. It's okay; you can always sleep through work tomorrow. Okay. Hey, hey! Tomorrow's just your future yesterday

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

تایتانیک . یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب ها

چند روزی مسافرت رفتم دبی . و تونستم اونجا سینما برم و لذت دیدن فیلم های روز بر روی پرده ی بزرگ با کیفیت صدای محشر و فضای بسیار بسیار دلچسب رو درک کنم . و از خوب روزگار تایتانیک سه بعدی هم که اکران بود و اونم موفق شدم ببینم . واقعا هنوز هم باورم نمی شه.
 تایتانیک رو خیلی سال پیش دیدم و یادمه روز بعدش توی راه مدرسه که تقریبا یه ربع طول می کشید برای پسر داییم تعریف کردم . من افتضاحم در تعریف فیلم و پسر داییم خیلی پر حرف , ولی اون روز تمام یک ربع  ساعت رو من تعریف کردم و اون جیک نزد و یادمه وقتی اون فیلمو دید روز بعدش توی راه اون فیلمو برام تعریف کرد و من جیک نزدم .... 
فیلم بسیار خوبیه برای در نوجوانی دیدن .
این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان    یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب​ها
----------------------------------------------------------------------
پریروز بالاخره تصمیم گرفتم برم پیش یک دکتر و مشکل انحراف بینی و یه مقدار کج بودن بینی ام ! رو با یه متخصص در میون بذارم . الان خودم خنده ام گرفته چون معمولا همه ی اینایی که می رن دماغ عمل می کنن برای زیبایی می گن بخاطر انحراف بینی رفتیم ولی نه ! خدایی من در درجه اول به خاطر  انحراف بینی رفتم گرچه از ظاهر دماغ خودم هم چندان راضی نیستم و کی بدش میاد خوش قیافه تر بشه ؟! . مشاوره با دکتر فرهنگ بسیار عالی بود و ایشون واقعا پزشک فهمیده ای هستن . قانع شدم که عمل بینی برای من لازم و واجب نیست و دماغ مبارک ما پرفکت نیست ولی همه چیزش اوکی هست .

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

آخرای سال و تسویه حساب

Midnight in Paris عالی بود . مفرح و با نمک .
The Skin I Live In خوب بود . می شه گفت امریکایی ترین فیلم آلمادوار . معماری فوق العاده فیلم و داستان آدم رو حسابی سر ذوق میاره اما از فیلم های آلمادوار همیشه شاعرانگی و زیبایی بی حساب و کتاب تصاویر فیلم هاش بحران های جنسی شخصیت ها و ملودرامیتش به خاطر من مونده . کمتر کسی می تونست از ساخت این فیلم جان سالم به در ببره به خاطر ساختار خاص و زمانبندی ویژه داستان و محتوای فلسفی و اتمسفر دلهره و عشق و تنفر و کلا خیلی چیز میز توشه و ملغمه ای ست برای خودش . یه جورایی مثه تاس کباب خودمونه . معمولا کسی تاس کباب غذای مورد علاقه اش نمی شه !
ترجیح من این بود که کس دیگه ای این داستان رو فیلم بکنه . با یه تم بسیار سیاهتر و مدرن . حسابی دلهره آور و انزجار برانگیز کمتر تجاری و خلاصه یه کالت مدرن با یه شخصیت محوری دانشمند دیوانه ی به یاد ماندنی .

اسپویل . نخونید اگه وسواسی هستید !
خلاصه ی این فیلم در یک سطر می شه : کسی که در حد اعلی ازش متنفرید . می دزدینش و قیافه اش رو تغییر می دید و شبیه کسی می شه که در آتش نفرت شما سوخته و از بین رفته اما دوباره زنده اش می کنید و از نو عاشقش می شید
چقدر این شیدا کننده است و چقدر فیلم آلمادوار خوبه اما حسرت اینکه پتانسیل مرضی ! که توی این داستان هست اگه دست یه فیلم سار مریض تر می افتاد و الخ

چند شب پیش اجرای آدل در Royal Albert Hall رو می دیدم . چه حال و هوایی داشت یادی هم از آمی واینهاوس کرد . آدل از اون خواننده هاست که آدم بیست سال دیگه به بچه اش می گه این خواننده ی زمان جوانی ما بود . یادش به خیر

با این وجود دلم می خواست BRIT Awards برای Best Female Solo Artist برسه به Florence and the Machine ولی لامصب آدل اونقدر خوب و موفقه هیش کاریش نمی شه کرد نوش جونش

فصل شش دکستر واقعا افتضاح بود و دیدنش کاملا وقت هدر دادن
امیدوارم سال جدید هم بتونم فیلم های خوبی ببینم و موسیقی خوب و ...
الهی شکر

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

غزال تیزپای سینمای ایران

وقتی خانوم مدونا جایزه ی اصغر رو می خواست بده حرف دلچسبی زد واقعا هم سینمای غیر انگلیسی زبان برای همه دوستداران سینما یه طعم و لذت دیگه ای داره
امسال اصغر و فیلم جدایی انقدر درخشیدند که خاطرات تیم فوتبال ایران توی سالهای گذشته برام تداعی شد
یه تیم خوب بازی خوب و امید برای پیروزی
و تعداد زیادی مشتاق که منتظرن بازی های بیشتری ببینن

سینما منهای کارگردانها و عواملی که دوستشان می داریم منهای فیلم خوب منهای فیلمنامه ی خوب دلچسب نیست ایضا فوتبال
اصغر فرهادی عزیز از تو ممنونم که چراغ سینمای ایران رو روشن نگه داشتی
چراغی که می خوان خاموش باشه می خوان نباشه
آدمهایی که توی باغ نیستن و قدرت و زمانبندی عالی و ظرافت فیلمنامه جدایی رو نمی بینن و فکر می کنن این جوایز سیاسی و غیره ست !
وزیر و وکیل و رییس دانشگاه و ... که از مرحله پرت باشه چیزی بهتر از توهم از کوزه اش در نمیاد

آرزوی قلبیم هست که اصغر برای فیلمنامه جدایی اسکار ببره
جایزه ی خیلی خیلی ویژه ای هست و کلن بخش مورد علاقه ی من در اسکاره
و بر عکس جایزه ی بهترین فیلم .و بهترین بازیگر مرد و ... معمولا به فیلم مورد علاقه ی من داده می شه
به صورت سنتی توش شانس دارم امیدوارم این بار هم همینطور بشه ^_^

----
گو اینکه بهترین جایزه همین نظرات مثبته فیلم باز های این ور و اون ور دنیاست که این فیلم رو توی سایتهای مختلف محبوب کردن و بهش امتیاز خوب دادن
/ با یه مصییتی از فیلتر گذشتم که چار کلمه اینجا بنویسم . ای داد بی داد